تاریخچه پزشکی ایران باستان از زبان حکیم فردوسی(2)
نوشته :دکتر جواد وهابزاده اردبیلی، استاد دانشگاه علوم پزشکی اردبیل
ویراستاری مجدد :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه.
قطرهی چشمی
در لشکرکشی کیکاووس به مازندران و جنگ او با دیو سپید و کور شدن چشم سربازان ایرانی (احتمالاً به وسیله ی گاز اشک آور سیر) رستم دیو سپید را کشته و موبد پزشکان با چکاندن خون جگر دیو سپید در چشم سربازان، آنها را درمان میکنند (تداعی کننده وجود ویتامین A در جگر و تأثیر مثبت آن در بینایی):
چنین گفت فرزانه مردی پزشک --- که چون خون او را بهسان سرشت
چکانی سه قطره به چشم اندرون --- شود تیرگی پاک با خون برون
مهرهی التیام بخشی شاهان
شاهان ایران بربازوی خویش مهرهای داشتند که هر زخمی را التیام میداد:
ز هوشنگ و تهمورث و جمشید --- یکی مهره بود خستگان را امید
با این مهره است که کیخسرو زخم مهلک «گستهم» پهلوان نامی را درمان میکند (مهره ی کیخسرو).
عنایت به اهمیت بیمارستان جندی شاپور
پس از اعدام مانی پاک به جرم دعوی پیامبریدر شهر جندیشاپور، پیکرش را ابتدا در دروازه این شهر و سپس در جلوی دیوار بیمارستان جندی شاپور که نقطه ی بسیار شاخص و مهم شهر بوده،آویزان می کنند:
بیاویختش از در شارسان --- دگر پیش دیوار بیمارستان
تأثیر ژن و توراث در فرزند
حکیم طوس بارها به مقوله توراث تحت عنوان نژاد و گوهر اشاره کرده وبه نقش ژن در خلق وخوی و اصالت فرد توجه داد:
چنین گفت کز پاک مام و پدر --- یکی شاخ شایسته آید به بر کرا گوهر تن بود با نژاد --- نگوید سخن با کسی جز به داد
نشانه شناسی بیماری Albinism (زال تنی)
در این بیماری ارثی چون رنگدانه سیاه ملانین در پوست ساخته نمیشود، تمام موهای بدن سفید و پوست هم سفید مایل به صورتیست. چون پدر رستم نیز دچار این اختلال بوده است، اورا زال (زال زر) مینامند.فردوسی نشانه ی زالی را چنین بیان می کند:
ز مادر جدا شد بدان چند روز --- نگاری چو خورشید گیتی فروز به چهره چنان بود برسان شید --- و لیکن همه موی بودش سپید
شرایط پزشک
یکی از شرایط پزشک موفق تندرستی خود اوست:
پزشکی که باشد به تن دردمند --- زبیمار چون باز دارد گزند
مشاوره پزشکی
علاوه برسیمرغ که در موارد حساس نقش پزشک مشاور دارد، خود پزشکان هم گاهی با هم به مشاوره مینشینند:
پزشکان فرزانه گرد آمدند --- همه یک به یک داستانها زدند
ز هر گونه نیرنگها ساختند --- مرآن درد را چاره نشناختند
حتی گاهی از اقصی نقاط دنیا پزشکان با هم تبادل نظر می کنند:
پزشکان که از هند و از روم و چی --- چه از شهر توران و ایران زمین
پزشک در نقش سفیر صلح
برای پیشگیری از حمله اسکندر به هند، «کید» شاه هند طبیبی دانا برای درمان اسکندر میفرستد، پزشک با درمان موفقیت آمیز اسکندر، از موقعیت ممتازی برخوردار میشود و مانع حمله اسکندر به قلمروی «کید» می شود:
ورا خلعت و نیکوییها بساخت --- زدانا پزشکان سرش بر فراخت
تأکید به دادن شرح حال درست از سوی بیمار
هرآنکس که پوشید درد از پزشک --- زمژگان فرو ریخت خونین سرشک
نقش ورزش در تندرستی
زنیرو بود مرد را راستی --- ز سستی کژی زاید و کاستی
پرهیز از پر خوری
مکن در خورش خویشتن چارسو --- چنان خور که نوزت بود آرزو
نباشد فراوان خورش تندرست --- بزرگ آن که او تندرستی بجست
تأثیر سوء شراب در گفتار وتصمیم گیری
کسی کو خورد داروی بیهشی --- نباید گزیدن جز از خامشی به مستی بزرگان نبندند بند --- بویژه کسی کو بود ارجمند
پرهیز از بیش فعالی جنسی
چو افزون شود کاهش افزون بود --- ز سستی تن مرد بی خون بود
خشم مایه پشیمانی و افسردگی
چو خشم آوری هم پشیمان شوی --- به پوزش نگهبان درمان شوی
منبع: ماهنامه حافظ، شماره 13
http://www.irantarikh.blogfa.com
حسین حسینی پناه
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
روانشناسان معروف دنیا در یک نگاه
انتخاب :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی ره ارومیه
روانشناسی رشته بسیار گستردهای با موضوعات مختلف است. با نگاهی به نظریات معروفترین متفکران روانشناسی، این گستردگی و تنوع افکار به خوبی قابل مشاهده است.
بر اساس مطالعهای که در ماه جولای 2002 در مجله معتبر Review of General Psychology به عمل آمد، 99 روانشناسی که بیشترین تاثیر را بر این رشته بر جا گذاشتهاند، شناسایی و ردهبندی شدند. این ردهبندی براساس سه عامل صورت گرفت: بسامد ارجاع در مجلات علمی، ارجاع در کتابهای درسی و نظرخواهی از 1725 عضو انجمن روانشناسی آمریکا.
روانشناسان برتر این لیست به قرار زیر بودند. این افراد نه تنها از معروفترین متفکران روانشناسی هستند بلکه همگی نقش مهمی در تاریخ روانشناسی و سهم عمدهای در شناخت ما نسبت به رفتار انسانها ایفا کردهاند:
1- بی. اف. اسکینر ( B.F. Skinner )
(1904-1990)
این روانشناس آمریکایی یکی از رهبران نظریه رفتارگرایی ( behaviorism ) است. کارهای او در زمینه روانشناسی تجربی او را یکی از تاثیرگذارترین روانشناسان تاریخ نموده و روشهای درمانی بر پایه نظریههای او هنوز در سطح گستردهای مورد استفاده است.
2- زیگموند فروید ( Sigmund Freud )
(1856-1939)
وقتی صحبت از روانشناسی میشود، بسیاری از مردم به یاد این روانشناس آلمانی میافتند. کارهای او این عقیده را تقویت کرد که تمام بیماریهای روانی دلایل فیزیولوژیک ندارند. او همچنین شواهدی دال بر این که تفاوتهای فرهنگی دارای تاثیر بر روی روانشناسی و رفتار است ارائه نمود. کارهای او به شناخت بهتر ما از شخصیت، روانشناسی بالینی، رشد انسان و ناهنجاریهای روانی، کمک شایانی نموده است.
3- آلبرت بندورا ( Albert Bandura )
(1925-)
کارهای این روانشناس کانادایی، بخشی از انقلاب «شناخت در روانشناسی» است که از اواخر دهه 1960 شروع شد. نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا بر اهمیت یادگیری مشاهدهای، تقلید و مدلسازی، تاکید گذاشت.
4- ژان پیاژه ( Jean Piaget )
(1896-1980)
کارهای این روانشناس سوئیسی تاثیر عمدهای بر روانشناسی، به ویژه درک ما از رشد فکری و ذهنی کودکان، داشته است. پژوهشهای پیاژه به توسعه روانشناسی رشد، روانشناسی شناخت، معرفتشناسی ژنتیکی و اصلاح روشهای آموزشی، کمک شایانی نموده است. آلبرت اینشتین درباره مشاهدات پیاژه در مورد رشد فکری و ذهنی کودکان و فرایند تفکر چنین گفته است: «این کشفی است که آنقدر ساده است که فقط به فکر یک نابغه میرسد.»
5- کارل راجرز ( Carl Rogers )
(1902-1987)
تاکید اصلی این روانشناس آمریکایی بر تاثیر شگفت توانائیهای بالقّوه انسان بر روانشناسی و آموزش است. کارل راجرز یکی از مهمترین متفکران انسان گراست و روش درمان ابتکاری او که به «درمان راجرین» معروف است، تاثیر عمدهای بر روشهای درمانی داشته است.
6- ویلیام جیمز ( William James )
(1842-1910)
از این روانشناس و فیلسوف معروف، غالباً به عنوان «پدر روانشناسی آمریکا» یاد میشود. کتاب درسی 1200 صفحهای او به نام «اصول روانشناسی»، مهمترین منبع کلاسیک درسی بود و درسها و نوشتههای او کمک شایانی به تثبیت روانشناسی به عنوان یک علم کرد. او در طی 35 سال تدریس خود، تاثیر بسیاری بر روی روانشناسان اوایل قرن بیستم گذاشت.
7- اریک اریکسون ( Erik Erikson )
(1902-1994)
نظریه این روانشناس آلمانی درباره «رشد روانی- اجتماعی» علاقهمندی و تحقیقات بسیاری را در زمینه رشد انسان در دوره حیاتش به وجود آورد. اریکسون که از همکاران آنا فروید (دختر زیگموند فروید) بود، از طریق کشف رشد در طول حیات، شامل دوران کودکی، بلوغ و پیری، به توسعه نظریه روانکاوی کمک بسزایی نموده است.
8- ایوان پولوف ( Ivan Pavlov )
(1849-1936)
این روانشناس روسی با تحقیقاتش در زمینه واکنشهای شرطی، به پیدایش رفتارگرایی در روانشناسی کمک شایانی نموده است. روشهای تجربی پاولوف در تغییر روش روانشناسی از دروننگری و سنجش ذهنی به معیارهای عینی رفتاری، تاثیر عمدهای داشته است. پاولوف در سال 1904 برنده جایزه نوبل روانشناسی شد.
9- کرت لوین ( Kurt Lewin )
(1890-1947)
از این روانشناس آلمانی به عنوان پدر «روانشناسی اجتماعی مدرن» نامبرده میشود زیرا او یکی از نخستین کسانی بوده است که روشهای علمی و تجربه را برای نگریستن به رفتارهای اجتماعی به خدمت گرفته است.
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
ناتوانی جنسی در مردان مبتلا به دیابت
انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
طبق تحقیقاتی که در ایتالیا انجام شده است تقریبا 56% از مردان دیابتی از ناتوانی جنسی رنج میبرند. همچنین مشخص شده است که تقریبا تمام افرادی که به ناتوانی جنسی مبتلا هستند دچار افسردگی میشوند
ناتوانی جنسی درمورد مردانی که هنوز بدنشان میتواند انسولین بسازد قابل درمان میباشد.
دیابت دارای عوارض بسیار نامطلوبی نظیر آسیب های عصبی و نابینایی و ناشنوایی و اختلال در حواس پنجگانه و عدم توانایی در کنترل ماهیچه ها و ناتوانی جنسی می باشد. الت تناسلی تنها عضو بدن انسان است که میتواند مقدار خون ورودی به درون خود را کنترل کند. ماهیچه های اطراف سرخرگهای آلت تناسلی بوسیله انقباض موجب جلوگیری از جریان یافتن مقادیر زیاد خون دراین عضو می گردند. هنگامی که مردی تحریک میشود مغز فرد پیامهای عصبی خاصی به دستگاه تناسلی میفرستد و موجب آزاد شدن ماده بنا نیتریت اکساید میشود که این ماده باعث انبساط و گشاد شدن رگهای خونی آلت تناسلی و به تبع آن نعوظ میگردد.
اکثر آسیبهای وارد شده به سیستم عصبی که در اثر دیابت ایجاد شده باشد قابل بهبودی است اما گاهی اوقات این آسیب ها جدی و غیرقابل برگشت می باشد. بعنوان مثال اگر کسی بر اثر دیابت نابینا گردد هیچگاه بهبود نخواهد یافت اما ناتوانی جنسی ناشی از دیابت حالتی است که برگشت پذیر میباشد.
هنگامی که غذا میخورید قند خونتان افزایش می یابد اگر این افزایش شدید باشد مقدار اضافی قند خون به دیواره سلولها می چسبد و میتواند به خصوص در سلولهای عصبی موجب خسارتهایی گردد. مقدار قند چسبیده شده به سلولها را میتوان با آزمایشی بنام HBA1C میتوان تشخیص داد. اگر نتیجه بدست آمده بالاتر از 6.1 باشد فرد در معرض خطر قرار دارد. افرادی که از ناتوانی جنسی ناشی از دیابت رنج میبرند باید هرماه این آزمایش که بیانگر میزان رعایت نکات رژیمی در 12 هفته اخیر و همچنین ازمایش دیگری بنامfructosamine که نشانگر رعایت نکات رژیمی در دو هفته اخیر میباشد را انجام دهند. هر گاه که نتیجه آزمایشHBA1C بیشتر از 6.1 باشد دکتر باید میزان دارو و شخص دیابتی باید رژیم غذایی اش را تغییر دهد. بعد از مدتی شخصی که دچار ناتوانی جنسی شده است قادر خواهد بود که فعالیت مجدد قوای جنسی خود را بدست آورد.
http://www.rs272.com/
http://www.rezadehghan.ir
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
آموزش شاد زیستن بیماران ام اسی
دکتر رحمت سخخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
21 نکته مفید برای بیماران ام اس که باعث شاد زیستن آنها میشودعبارتند از :1. با استفاده از فیزیوتراپی می توانید بر مشکلات مثانه ، سفتی و بی ثباتی آن فائق آیید. 2. ورزش به تخفیف علائم ام اس کمک می کند . اما باید دقت کرد که در ورزش زیاد روی نکنید برای توصیه های بیشتر از پزشکتان کمک بخواهید. 3. سعی کنید حمایتی را که می خواهید پیدا کنید ، وقت گذاشتن و صحبت با مشاور در برخورد با اثرات ام اس به شما کمک می کند4. مشکلات کنترل ادرار تاثیر بدی روی مردان و زنان مبتلا به ام اس دارد خوشبختانه تغییر در شیوه زندگی مانند نوشیدن مایعات و استفاده از دارو کمک کننده است . 5. داروی مناسب برای ام اس واقعا" می تواند تعداد ضایعات مغز و نخاع را کاهش دهد . 6. رژیم غذایی سالم به شما کمک می کند در عین کسب انرژی کافی با عفونت ها هم مقابله کنید. 7. عضویت در گروه های حمایت کننده روش خوبی است . این گروه ها می توانند به شما کمک کنند که روش های جدیدی برای زندگی با ام اس یاد بگیرید. 8. شما می توانید سعی کنید قدرت تحرک ، تعادل ، مبارزه با خستگی ، درد ، ضعف و به دست آوردن تعادل را با فیزیوتراپی بهبود بخشید 9. نوشتن تجارب و احساس شما در برخورد به ام اس نه تنها کمک می کند بلکه یک ابراز مفید برای پزشکتان نیز خواهد بود 10. ماساژ می تواند به کاهش استرس و افسردگی که باعث بدتر شدن ام اس می شوند کمک کند . شاید بهتر باشد این روش را امتحان کنید. 11. یاد گرفتن مهارت های یک شغل کوچک ، برایتان ماندگار خواهد بود .سعی کنید با یادگیری مهارت های جدید بر محدودیت های خود غلبه کنید. 12. گرچه ام اس روی عضلات پا ، ساق پا و لگن تاثیر می گذارد اما بسیاری از مبتلایان به ام اس هرگز به صندلی چرخ دار نیاز پیدا نمی کنند . 13. چرا ام اس هنوز درمان قعطی ندارد ؟ زیرا دانشمندان هنوز در جستجوی یافتن علت آن هستند خوشبختانه درمان های زیادی موجود است. 14. آیا در چشم خود احساس درد یا تاری دید می کنید؟ کورتون می تواند در برطرف شدن این علائم به شما کمک کند. 15. نگران ایمن بودن محل کار خود نباشید . از یک مشاور بخواهید که محل کارتان را از این لحاظ بررسی کند. 16. آیا در تامین دارو مشکل دارید . شرکت های بیمه یا بعضی از موسسات خیریه می توانند در این زمینه کمک کنند. 17. روش های زیادی برای درمان ام اس وجود دارد هنگام انتخاب درمان ها به سبک زندگی خود و عوارض جانبی داروها دقت کنید 18.آیا استرس دارید؟ سعی کنید به کلاس یوگا یا تای چی بروید. این روش ها به حفظ و موازنه انرژی تعادل و انعطاف پذیری کمک می کنند . همچنین استرس را هم کاهش می دهند . 19.گرچه داروهای موجود نمی تواند ام اس را به طور کامل درمان کنند اما شدت و تناوب حملات ام اس را کم می کند . 20. آیا از لرزش خسته شده اید؟ از پزشکتان بپرسید که آیا تحرک عمقی مغز می تواند به شما کمک کند یا نه. 21. طب سوزنی می تواند به برطرف شدن علائم ام اس مثل درد ، اسپاسم عضلات و ضعف کنترل ادرار کمک کند.
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
سری چهارم عکسهای پزشکی دکتررحمت سخنی
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
west azerbaijan
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
تا یک قرن پیش هجوم دسته های عظیم ملخ های مهاجر ، باعث قحطی های هولناک و مرگهای گروهی از انسانها می شد. ملخ هایی که نه تنها کشورها بلکه قاره ها را در می نوردیدند و در پشت سر از باغ و کشتزار اثری بر جای نمی گذاشتند و زندگی بسیاری از مردم را در گرداب هلاکت فرو می بردند . حتی در قرن 19 میلادی به دلیل اینکه محصول سیب زمینی کشور ایرلند طی 4 سال (1849-1845 ) به نوعی قارچ مبتلا شده بود ، بیش از یک میلیون و 200 هزار نفر از مردم ایرلند از بین رفته و حدود 5/1 میلیون نفر دیگر آواره شدند.
در ایران نیز هر چند سال یک بار، هجوم ملخ های صحرایی مهاجر و ملخ مراکشی و همچنین خسارت گسترده بین گندم ، قحطیهای دوره ای به وجود می آورد و تلفات فراوانی به دنبال خود دارد.
عده ای از داوطلبان آزمون سراسری گیاه پزشکی را داروسازی گیاهی می دانند و تصور می کنند که منظور از گیاه پزشکی معالجه انسان به کمک داروهای گیاهی است در حالی که این دانش به جای معالجه انسان به حفظ و معالجه گیاهان اعم از گیاهان زراعی ، زینتی و درختان میوه می پردازد و آنچه که گیاه را رنج می دهد و به سلامت آن صدمه می زند، مطالعه و بررسی می کند . یعنی دانشجوی این رشته با آفاتی که در مزرعه ها ، انبارها ، سیلوها و کشتی ها به بخشهای مختلف گیاه صدمه می زند از قبیل حشرات ، جوندگان و علفهای هرز یا بیماریهای گیاهی مانند قارچ ها ،ویروس ها و باکتریها آشنا می شود و نحوه سم پاشی را در مراحل مختلف رشد و نگهداری گیاه فرا می گیرد البته باید توجه داشت که آنچه به گیاه صدمه می زند تنها بیماری نیست بلکه سرمازدگی ، گرمازدگی و حتی کمبود مواد غذایی در خاک نیز گیاه را رنج می دهد و جزو ضایعات گیاهی محسوب می شود. از همین رو دانشجوی رشته گیاه پزشکی باید مواد فوق را بشناسد و نحوه جلوگیری از این آسیب ها را بیاموزد.
اطلاعیه مهم مدیر سایتهای دکتر رحمت سخنی
به اطلاع کلیه دوستداران و خوانندگان گرامی میرساند که از امروز ایمیلهای جدید سایت فعال بوده و ایمیل قبلی به خاطر مشکلات فنی فعلا غیر فعال هست لذا از تمام دانش پژوان محترم درخواست میشود از ایمیل های جدید استفاده فرمایند
با سپاس دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
طب پست مدرن دریک نگاه
نوشته :ترکان عینی زاده
ویراستاری مجدد : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
پست مدرنیسم جنبشی معاصر است که تأثیر قابل ملاحظهای در روند مطالعات اخیر داشته است. از این جریان در تلقی عام و کلاسیک به عنوان مهمترین عامل نسبیتگرایی یاد شده است و بسط آن با نقد جریان روشنگری و خردباوری مدرن، عینیت گرایی را که یکی از شاخصهای علم در دوران مدرنیسم است به چالش میکشد. در این میان نگرش و عملکرد پزشکی نیز در جریان تحولات فکری و تحت تأثیر جهان بینی و فلسفه حاکم بر دورههای مختلف تغییر یافته است و در نهایت ظهور پست مدرنیسم در قرن بیست و یکم در علم پزشکی، تفاسیر جدیدی از سلامت،بیماری، مفهوم و رویکردهای پزشکی را به همراه داشته است. این رویکرد جدید، جامعه پزشکی و کارگزاران خدمات درمانی مدرن و نقش آنها را در بهبودمراقبت های بهداشتی و سلامت بیماران، مورد نقد قرار داده است. مقاله حاضر با مطالعه و بررسی این امر سعی در ترسیم سیر تحولاتی دارد که به تناسب تحول جریانهای فکری مختلف، در حوزه پزشکی رخ داده است
کلید واژه: پزشکی پست مدرن ـ پزشکی سنتی ـ پزشکی مدرن – پست مدرنیسم ـ مدرنیسم ـ مدل زیست پزشکی ـ مدل زیست فرهنگی.
مقدمه
مدرنیسم به عنوان یک دوران تاریخی پس از رنسانس فرهنگی در اروپا آغاز گردید. از ویژگیهای مهم این دوران میتوان به رشد شهرنشینی، گسترش وتوسعه علوم جدید، پدیدآمدن نهادهای جدید سیاسی، اجتماعی و آموزشی اشاره کرد. در این دوره به موازات از میان رفتن تدریجی نظامهای سنتی و پیشرفته سریع علوم و تکنولوژی، عقل به عنوان مرجع نهایی مشروعیت شناخته شده و ناگزیر شاهد افزایش تدریجی دین گریزی و گرایش به انسان باوری هستیم.
پیش از دوره مدرن دین از جایگاه ویژهای در جامعه سنتی برخوردار بود؛ چرا که توجیه کننده نهایی رفتارها بوده و تصویر کلی از جهان را در اختیار فرد میگذاشته است. اما در دنیای مدرن این اندیشه جای خود را به اندیشه علمی میدهد و ایمان به علم جانشین ایمان دینی میشود. در این زمینه میتوان از پوزیتیویسم به عنوان نمودی از دین گریزی مدرن نام برد. باور به کسب معرفت از طریق تجربه و منفعل بودن ذهن انسان در این روند از جمله اصول اساسی اندیشه پوزیتیویستی است. در واقع در این دیدگاه دانش درباره جهان عینی فقط از راه علوم تجربی امکان پذیر است و وحی و شهود به عنوان منابع کسب معرفت زیر سئوال میروند. همچنین در این اندیشه احکام و قضاوتها به دو دسته حکمها و داوریهای واقعی و ارزشی تقسیم میشوند. بنابراین عقل و دریافتهای آن جایگاه و اهمیت ویژهای در این دیدگاه مییابند. به مرور و پس از مواجهه با بحرانهای ناشی از نوع نگرش و تفکر دوران مدرن، شاهد ظهور رویکرد جدیدی در تفکر هستیم که پست مدرنیسم نام دارد.(حقیقی؛1381)
اصطلاح پست مدرن حدوداً از سال 1950 یعنی بعد از اوج مدرنیسم و در پایان جنگ جهانی دوم ظهور پیدا کرد و در حوزههای فکری و فرهنگی گوناگون از جمله معماری، ادبیات، سینما و نقد هنر گرفته تا جامعهشناسی، مردمشناسی، سیاست و فلسفه به کار گرفته شد. این تفکر به تدریج دامنه خود را در زمینههای مختلف علمی نیز گسترش داد تا آنجا که ”ژان فرانسوا لیوتار“ در اثر معروف خود از “علم پست مدرن“ سخن میگوید.(همان)
پست مدرنیسم در واقع در نقد بنیادهای مدرن شکل گرفته است و از جمله نقدهای اساسی که به دوران مدرن وارد میکند، نقد روشنگری و خردباوری مدرنیسم است. در اندیشه روشنگری، عقل نیروی ضد اسطوره و سنت به شمار میرود و نیروی استدلال عقلی به عنوان مرجع مشروعیت پیشنهاد میگردد. به این ترتیب مدعی تحقیق شکلهای عقلانی زندگی فردی و اجتماعی است.(همان) از سوی دیگر روشنگری با ادعای شناخت یقینی و ثابت عالم در چارچوب ایدئولوژیهای نوین، نوید ظهور دنیای پیشرفته و مترقی را میداد. اما متفکران پست مدرن با نقد فراگیر و ریشهای عقل این ادعای روشنگری را رد میکند و منکر پیشرفت در علم و بهبود اجتماعی یا هر تعبیر دیگری از پیشرفت میشود و در مقابل به جای اصطلاح ”پیشرفت“، واژه ”تغییر“ را به کار میبرد.
فوکو در نقد مطلق باوری علم در دوران روشنگری معتقد است، حقیقت در هر جامعهای براساس نوع رابطه قدرت و دانش ساخته میشود و بنابراین اعتبار حقیقی نسبی است. به این ترتیب متفکران پست مدرن بر این باورند که عقل همواره ریشه در شرایط اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارد و مقولهها ومعیارهای ارزیابی آن در وضعیتهای زمانی و مکانی مختلف، متفاوت است. لذا این نگاه با نسبی کردن شناخت و حتی با نسبی دانستن حقیقت و معرفت همه ادعیههای روشنگری را در معرض تردید قرار داد و نفی نمود.
پزشکی نیز همچون سایر شاخههای علمی متأثر از جهان بینی و فلسفه حاکم بردوران مختلف است. به این ترتیب در دورههای متفاوت با توجه به رویکردهای مختلف نسبت به انسان و نوع برداشت از حقیقت، فلسفه و نیز عملکرد پزشکی دستخوش تغییر شده است. مقاله حاضر نیز سعی در ترسیم تحول در رویکردهای علم پزشکی دارد و در پی یافتن پاسخ این پرسش است که پزشکی چگونه در جریان تحولات فکری مختلف، تغییر یافته است و در هر دوره چه رویکردی نسبت به یافتهها و برداشتهای دوران قبل داشته است.
نگرش علم پزشکی از سنتی تا پست مدرن:
در جهان بینی سنتی «کل» حیثیتی مستقل از اجزاء داشته و هستی را صرفاً منحصر به اجزاء متکثر مستقل از یکدیگر نمیداند. طب سنتی نیز بر اساس چنین فلسفهای به طبیعت مینگرد . لذا انگاره طب سنتی بدن انسان را مجموعهای از اجزاء که فقط با یکدیگر ارتباط مکانیکی دارند تلقی نمیکند بلکه برای بدن انسان شأن مستقل قائل است و اختلال اجزاء را ناشی از برهم خوردن حقیقت کلی میداند. در باور اطباء سنتی انسان تنها یک موجود زیستی و بیولوژیک نیست بلکه ترکیبی از روح و جسم است و بیماری نتیجه از بین رفتن تعادل در نظامی است که تمام ارکان و عناصر آن صرفاً مادی نیست. به این ترتیب طب سنتی از رهگذر باور به وحدت و پیوند بین جوانب مختلف انسان، یعنی جسم و نفس و روح، در روند درمان نیز توجه خود را معطوف به کلیت بدن بیمار میکند.
از سوی دیگر طب سنتی مبتنی بر طبیعت بوده و از گیاهان و مواد معدنی و حیوانی جهت درمان بیماریها بهره میبرد و برای تبدیل این مواد طبیعی به دارو غالباً دخل و تصرف زیادی در آنها اعمال نمیکند.
اما به مرور در پس تحولات اجتماعی، جمعیتی و پیشرفت تکنولوژی در دوره مدرن، نیازها و مطالبات افراد نیز تغییر یافت و در این راستا مراقبتهای پزشکی پیش از دوران مدرن نیز، با پذیرفتن تکنولوژی جنبش مدرنیسم، به سمت مدرنیزه شدن پیش رفت. به این ترتیب، در سالهای آخر قرن 18 شاهد ظهور طب مدرن هستیم.
در حالیکه در طب سنتی سه مبنای اسطورهای، مذهبی و تجربی ـ علمی در نظر گرفته میشود. طب مدرن با حذف مبانی اسطورهای و مذهبی تنها تجربه، آزمایش و علوم عقلی را مبنا و پایه مفروضات خود میداند. لذا طب مدرن تجربهگرایی را مبنای اندیشه و عملکرد خود قرار داد. در این دوره اهمیت زیادی به کالبدشناسی آسیبشناختی داده میشد و به اعتفاد فوکو”نگاه“ در این دوره اقتدار مییابد به طوری در این روند چشم و عمل دیدن، سرچشمه وضوح میشود و این نگاه دقیق و هوشیاری تجربی گستره آزمایش را مشخص میکند.(فوکو؛1385)
بعلاوه طب مدرن برخلاف طب سنتی توجه دقیق خود را نه به تمام بدن به عنوان یک کل، بلکه بر عضو خاص معطوف میداد و آن عضو را مورد توجه و تجزیه دقیق قرار میدهد. فوکو در این باره از جایگزین شدن پرسش «کجای بدن شما آسیب دیده است؟» به جای پرسش «ناراحتی شما چیست؟» یاد میکند که هر یک دستور زبان و سبک خاص خودشان را دارند. به این ترتیب شاهد توزیع تازهای از عناصر مجزای فضای جسمانی هستیم که در آن جدایی بافت در تقابل با توده عملکردی یک اندام قرار میگیرد. فرض فلسفی نهفته در این رویکرد این است که «کل» هیچ حیثیتی مستقل از اجزاء خود ندارد و در واقع خاصیت آن از برآیند خاصیت اجزاء حاصل میگردد.
علاوه بر اینها فوکو کلینیک را به عنوان یک واقعیت تاریخی پدیدهای مدرن می داند و پیدایش آن را در ارتباط با تجدید ساختار پزشکی قرار می دهد. از نظر فوکو پیدایش کلینیک در تاریخ پزشکی از اهمیت زیادی برخوردار است و اهمیت واقعی خود را مدیون این حقیقت است که نه تنها موجب تجدید سازمان عمیق در گفتمان پزشکی شده است بلکه اصولاً هر گفتمان ممکن درباره بیماری را تغییر داده است.(همان)
یکی دیگر از مبانی طب مدرن برخلاف طب سنتی به کارگیری داروهای شیمیایی ساختگی است. همچنین درنتیجه پیشرفت فنآوری جدید، به کارگیری ابزارها و وسایل فنی پیچیده در طب مدرن گسترش یافته است.
اما پزشکی مدرن علاوه بر دستاوردهایی که به همراه داشته، حامل آسیبها و عوارض سنگینی نیز بوده و رفته رفته آن را با بحران مواجه کرده است. به طوری که در سالهای اخیر شاهد هشدارهایی در این زمینه هستیم. تا آنجا که به گفته “روی شوارتز“، عضو انجمن پزشکی آمریکا، ”ما باید مردم را نسبت به بیثباتی و عدم قطعیت پزشکی جدید آگاه نمائیم. در پناه چنین پزشکی است که بسیاری از مردم نه تنها درمان نمیشوند، بلکه در مواردی با مشکلاتی نیز روبرو میگردند. این یک واقعیت است که پزشکی امروز، بر پایه آزمایش و خطا بنیان نهاده شده است. (چارلز: 2) به نظر میرسد در این میان دور شدن از درمانهای طبیعی و گیاهی و در مقابل محور قرار دادن درمانهای شیمیایی در بروز این آسیبها و عوارض بیتأثیر نبوده است. در این زمینه میتوان به بیماریهای «پزشک زاد» یا «پزشک ساخته» اشاره نمود یعنی آن دسته از بیمارهای که محصول جنبههای مختلف پزشکی مدرن هستند. این دسته از بیماریها به مثابه خطری برای سلامت شناخته شده اند. بطوری که تعداد قابل توجهی از بیماران با مشکلاتی که محصول معالجات و یا تأثیرات نامطلوب داروها میباشد، مواجه شدهاند. بیماریها ی پزشک زاد میتواند محصول عواملی از جمله اشتباهات در تجویز و یا استفاده از داروهای نامناسب، سوانح ناخواسته، استفاده نامناسب از شیوههای تشخیص و درمان، آسیبها و پیامدهای جانبی پزشکی مدرن و اعمال جراحی باشد. بسیاری از داروهای شیمیایی با آثار جانبی همراهند.(همان:3) در این مورد میتوان به برخی داروهایی که در درمان بارداری تجویز میشوند اشاره نمود .
به باور برخی از جامعهشناسان همچون ایلیچ (1978و 1974)، تأثیر بیماریزای خدمات سلامت کنونی مدام رو به افزایش است؛ به طوری که در استفاده از خدمات پزشکی برای مسألهای نسبتاً جزئی، این خطر بیمار را تهدید میکند که در معرض معاینهها و درمانهایی قرار گیرد که مسألهای وخیمتر نسبت به مسأله اولیه را پدید میآورد. در حالیکه بسیاری نوشتههای علمی در زمینه پزشکی مدرن بیشتر تمایل به تفسیر مثبت و خوشبینانه از اثرات داروهای جدید خود دارند؛ در پزشکی پست مدرن، خطرات و اثرات جانبی، جایگاه بسیار مهمی پیدا کرده و توجه به آن در اولویت قرار گرفته است. (آرمسترانگ وتوکل، 1387: 285)
از سوی دیگر ایلیچ در استدلال خود از این هم فراتر میرود و به باور وی تأثیرات بیماریزای پزشکی چنان گسترهای یافتهاند که نهاد پزشکی خود تبدیل به یک تهدید برای تندرستی شده است. ایلیچ معتقد است همگانی شدن و در دسترس بودن پیش از اندازهی خدمات سلامت، برای سلامت جامعه مضر است و به آن آسیب میرساند. به طوری که موجب میشود مردم بیش از آنکه ”واقعاً“ مورد نیاز است، از این خدمات استفاده کنند و این امر منجر به افزایش وابستگی به پزشگان گردیده است و این وابستگی شکلی از بیماری است که سلامت و شاداب انسانهای مستقل و خود مختار را تضعیف میکند. (همان: 287)
به مرور و در اواخر قرن بیستم و در پی گسترش رویکرد پست مدرن در حوزههای مختلف علمی، پزشکی مدرن نیز مورد بازنگری قرار گرفته و افرادی چون ایلیچ و توماس مک کئون ، نقش پزشکی مدرن را در بهبود مراقبتهای بهداشتی و سلامت بیماران مورد انتقاد قرار دادند. به این ترتیب ظهور پست مدرنیسم در حوزه پزشکی، تفاسیر جدیدی از سلامت، بیماری و مفهوم پزشکی و رویکردهای آن را به همراه داشته است.
موریس در مقاله خود به سه ویژگی عمده تفکر پست مدرن اشاره کرده است که مستقیماً بر مراقبتهای بهداشتی تأثیرگذار بودهاند:
اول اینکه دوران پست مدرن با دوره سرمایهداری مصرف گرا منطبق است و در آن مراقبتهای پزشکی نیز همچون یک کالا از سوی افراد متقاضی خرید و فروش میشود. از سوی دیگر چنانچه گذشت، متفکران پست مدرن همه انواع علم را مربوط به تاریخ و تأثیرپذیر از فرهنگ میدانند و به باور آنها حتی دقیقترین علوم نیز نمیتوانند به طور دقیق بیانگر و نشاندهنده حقیقت باشند. به این ترتیب صفت نسبیت گرایی پست مدرن، علم باوری مدرنیسم را که بر مبنای آن عینیت گرایی یکی از شاخصهای علم فرض میشود، به چالش کشیده و از این رهگذر خط بطلانی به باور قطعیت احکام علمی میکشد. در نهایت بحثها و کدهای اجتماعی پست مدرن دادههای علمی را به صورت داستان درنظر گرفته و از دیدگاه راویان به بطن فرهنگ راه پیدا میکند در باور متفکران پست مدرن تأثیر کدهای فرهنگی در نوع تجارب، سلامتی و بیماری اهمیت زیادی دارد و براساس این باور مطالعات جدیدی در زمینه «روای در مطالعات پزشکی» انجام شده است.
در دوران مدرن حقیقت بیماری فقط در دست پزشکان بود و توضیحات علمی بیولوژیکی و عینی تنها توسط پزشک انجام میشد و در نهایت تنها به تجویز صرف دارو میانجامید. اما راوی پست مدرن خود بیمار است. که داستان بیماری خود را شرح میدهد. (8: 2000, Morris)
برخی دیگر از تفاوتهای پزشکی پست مدرن نسبت به پزشکی مدرن مربوط به روند درمان است. در واقع برخلاف پزشکی مدرن که بر رضایت بیمار تأکید میکند، تأکید پزشکی پست مدرن بر تجارب بیمار است. (1552: 1999, Muir Gray) در این روند بیشتر توجهات معطوف به نوع روابط افراد در روند درمان است. به طوری که در رویکرد پزشکی پست مدرن ویژگی رفتاری پرسنل درمانی، مانند روابط کلامی و غیرکلامی، نوع مشاوره و مشارکت بیمار در روند تصمیمگیری مورد توجه قرار میگیرد.
«جورج انگل » در مقالهای تحت عنوان «مدل زیست پزشکی » (1977)، تفکیک ذهن و جسم را از خصوصیات مدل زیست پزشکی مدرن میداند که طی آن با بیمار همچون موجودی کاملاً زیست شناختی برخورد میشود؛ به طوری که در این مدل انسان در حد یک بدن مکانیکی که فقط با زبان فیزیک و شیمی سروکار دارد، تقلیل مییابد. در مقابل پزشکی پست مدرن قائل به ”مدل زیست فرهنگی “ است؛ یعنی مدلهایی که به انسان و بیماری او نه به عنوان یک کارکرد معیوب بلکه به عنوان یک تجربه جدید از زندگی و ساختار فرهنگی ـ اجتماعی مینگرند.
(8: 2000, Morris)
بنابراین به طور کلی دو دیدگاه در نظریه مربوط به سلامت مورد توجه است. دیدگاه اول ناهنجارگرایان هستند که معتقدند بیماری را میتوان بدون ارجاع به ارزشها و با توجه به ارزیابی تجربی کارکردهای بدن تعریف کرد. در مقابل دیدگاه هنجارگرایان قرار دارد، که سلامت و بیماری را مفاهیمی ذاتاً ارزش بار میدانند و معتقدند تصمیم درباره حالات بدن یا روان مستلزم آن است که چه چیزی مطلوب یا نامطلوب، مفید یا بیفایده، خوب یا بد است. به این ترتیب هنجارگرایان پیش دارویهای ارزشی و فرهنگی را در تعیین سلامت و بیماری در پزشکی دخیل میدانند.
لذا از بارزترین خصوصیات مدل زیست فرهنگی که آن را از مدل زیست پزشکی متمایز میکند، اعتقاد به ارتباط عناصر فرهنگی و بیولوژی در ساختار انسان است. براساس این مدل دریافتهای افراد که براساس باورهای آنها شکل میگیرد، فرآیندهای بدن آنها را تغییر میدهند. به این ترتیب در دنیای پست مدرن که همه چیز از تغییرات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی تأثیر میگیرد، بیماری نیز در مرکز ارتباط بیولوژی و فرهنگ در نظر گرفته میشود.
این تغییر دیدگاه از مدل زیست فرهنگی به مدل زیست پزشکی حتی در برداشتی که پزشکان از اصطلاح درد داشته نیز تأثیر گذاشته است و در رویکرد پست مدرن درد نیز اساساً توضیحی روانی، اجتماعی و فرهنگی، یافته است؛ به طوری که بنابر یافتههای مؤسسه بینالمللی مطالعات درد، احساس درد از فردی به فرد دیگر بنابر تفاوتهای تجربههای فردی، احساسات، بارحافظه و شبکههای اجتماعی متفاوت است و دیگر آن را صرفاً انتقال عملکرد منفی عصبها به حساب نمیآورند. (9: 2000, Morris)
لذا توجه به این واقعیت که دنیای بیمار و تجارب زیست شدهی او در درک و کنترل بیماری او اهمیت دارد، موجب پیدایش پزشکی بیمار محور شده است. براساس این رهیافت این بیمار است و نه بیماری که باید در کانون توجه پزشکی قرار گیرد و برخلاف رویکرد پزشک محور مدرنیسم، وظیفه پزشک در دوران پست مدرن بیرون کشیدن علائم و نشانهها و رسیدن به تشخیص هوشمندان نیست، بلکه گوش دادن به بیمار برای شناسایی مشکل ”واقعی“ اوست. پس این کار نیازمند برخی تصمیمگیریهای مشترک بین پزشک و بیمار برای تعیین بهترین اقدامات است. یقیقناً پزشک مهارت لازم برای این بحث را دارد اما بیمار نیز به همان نسبت از این توانایی برخوردار است و از طریق توافق و همکاری هر دو طرف احتمال اینکه درمان مناسب به بیمار داده شود و بیمار به اجرای دستورات سلامت کاملاً پایبند باشد بیشتر خواهد بود. از این گذشته چنین استدلال شده است که این شیوه منجر به رضایت بالاتر، هم در بیمار و هم در پزشک خواهد شد. (مید و باور، 2000، به نقل از آرمسترانگ و توکل، 1387: 199)
از جمله دیگر نکات مهم که باید مورد توجه قرار گیرد رابطه بین پزشکی جایگزین، پزشکی مدرن و پزشکی پست مدرن است.
در عین حال که پست مدرنیسم منبعی برای ایدههای پزشکی جایگزین نیست اما برخلاف مطلق باوری علمی و عینیتگرایی مدرنیسم، رویکرد نسبیت گرای پست مدرن با پزشکی جایگزین سازگارتر است.
به طوری کلی مدافعان پزشکی جایگزین از سه نگرش پست مدرنیستی در بحثهای خود استفاده میکنند: اول آنکه آنها ضمن ابراز تردید نسبت به کارایی زیست پزشکی مدرن آن را نوعی رشد زودرس در ذهنیت مدرن میدانند که در عین حال مادی گرایانه، مردسالارانه و سرد و بیروح است و از سوی دیگر پزشکی جایگزین را به عنوان محصول فرهنگ ”اقلیت حاشیه ای شده“ مطرح کرده و ادعا میکنند نقدهای مطرح شده درباره پزشکی جایگزین چیزی نسبت به جز قدرتی که از جانب نهادهای پزشکی شکل گرفته و کوشش میکند تا کنترل پزشکی به معنای عام را در دست بگیرد و در نهایت مدافعان پزشکی جایگزین در جستجوی یافتن جایگزینی برای مفروضات تجربی، منطقی و شیء انگارانه هستند که بنیان آن بر تجربه شخصی استوار است.
علاوه بر مباحث مطرح شده، موریس در مقاله خود از ظهور مفاهیم جدیدی چون ”همدلی“ و ”التیام“ در حوزهی پزشکی یاد می کند. همدلی از جمله مفاهیمی است که در پزشکی پست مدرن مورد توجه قرار گرفته است و منظور از آن درک احساسات بیمار در نیاز او به مراقبتهای بیشتر است. اما این مفهوم بسیار چالش برانگیز است و در نظریههای پست مدرنیستی اخیر هیچ معنای ثابتی ندارد. در حالیکه برخی روند همدلی و درک احساسات دیگران را ممکن میدانند، برخی دیگر از متفکران، همچون امانوئل لویناس به واسطة مسأله دیگر بودن» دیگری در پذیرش این عقیده و چارتر دیده شدهاند. (11: 2000, Morris)
یکی دیگر از ویژگیهای پزشکی پست مدرن تغییر نگرش پزشکی از درمان بیماری به التیام ناراحتی است. مفهوم التیام یافتن ریشه درخواستهای درونی برای تغییر وضعیت بیمار دارد. به عقیده بیوک در فقدان بهبودی کامل التیام تجربه ای بس لذت بخش برای بیمار خواهد بود و البته این امر تنها محدود به بیماران در حال مرگ نمیشود. به این ترتیب الیتام به عنوان مفهومی در مراقبتهای درد کاهی پست مدرنیستی به کار میرود.(همان:12)
نتیجهگیری:
بنابر آنچه گذشت جریان پست مدرنیسم که از دهه 1950 مطرح شد، امروز دامنه تأثیر خود را گسترش داده و در حوزههای مختلف فلسفی، علمی، اقتصادی، سیاسی شاهد حضور آن هستیم. گسترش رویکرد پست مدرن در حوزه های مختلف علمی با ایجاد تغییرت بنیادی، بار دیگر اهمیت پرداختن به فرهنگ را در مباحث علمی، به خصوص مباحث پزشکی یادآوری میکند. به طوری که در این رویکرد جدید بیماری و سلامت نیز در متن فرهنگی و اجتماعی مطالعه میشوند. نگرش پست مدرن بیولوژی را نیز در ارتباط با فرهنگ و تعامل متقابل با آن درنظر میگیرد؛ لذا عوامل تازهای همچون شیوه زندگی، رفتارهای سلامت، شرایط اجتماعی، ساختار ژنتیک و... در این شیوه نوین مورد توجه قرار گرفته و برآیند این عوامل اجتماعی را در بررسی سلامت افراد مورد ارزیابی قرار میدهند. در واقع در این روش، پزشک درباره بیمار میاندیشد و همچنین هر فردی میتواند هدف روشهای نوین پزشکی قرار گیرد.
بنابر یافتههای این پژوهش، پزشکی در دورههای مختلف تاریخ تفکر علمی و اجتماعی، اشکال جدیدی را به خود گرفته و در نهایت پزشکی پست مدرن با گسترش مفاهیم خود در سیستم خدمات درمانی در سالهای اخیر به بحثهای جدیدی پیرامون حوزه پزشکی و عملکرد آن دامنزده است. اما باید توجه داشت که پزشکی پست مدرن کاملاً از پزشکی مدرن و سنتی فاصله نگرفته است و در حالیکه تغییراتی در رویکرد کلی آنها ایجاد کرده اما همچنان از نگرشها و دستاوردهای پزشکی سنتی و مدرن بهره میبرد اما از آنجایی که پست مدرنیسم مطلق باوری و قطعیت را از یافتههای علمی پزشکی حذف میکند؛ به نظر میرسد ظرفیت بیشتری را جهت پذیرش اشکال جدید و حتی اشکال تلفیقی داشته باشد.
منابع:
1. آرمسترانگ، دیوید، توکل، محمد (1387)، جامعهشناسی پزشکی. تهران: مؤسسه فرهنگی حقوقی سینا.
2. نفیسی، ابوتراب (1364)، پژوهش در مبانی عقاید سنتی پزشکی مردم ایران. انتشارات مشعل اصفهان.
3. پارسانیا، حمید (1386)، هفت موج اصلاحات (نسبت تئوری و عمل). قم: بوستان کتاب.
4. حقیقی، شاهرخ (1381)، گذار از مدرنیته. تهران: نشر آگه.
5. فوکو، میشل (1385)، پیدایش کلینیک: دیرینه شناسی ادارک پزشکی. ترجمه یحیی امامی. تهران: نقش و نگار.
6. ام چارلز، باری. جهان در بحران: بحران پزشکی مدرن. نشریه موعود. شماره 59، صص26-29.
7. B.Morris (2000). How to speak postmodern: medicine, illness, and cultural change. The hasting center report, 30,6-16.
8. Muri Gray. J.A (1999). Postmodern medicine. The Lancet, 354. 1550-1553.
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
روانشناسی نگاه کردن انسانها
نوشته : زهرا کاظمی کارشناس ارشد انسان شناسی
ویراستاری مجدد :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
بینایی قدرت دیدن محیط اطراف است. اعضای بینایی چشم ها هستند. شعاع های نوری که به هر چشم وارد می شود، به وسیله قرنیه و عدسی متمرکز شده ، روی شبکیه می افتند و یک تصویر وارونه بر روی آن تشکیل می دهند. سلول های شبکیه این تصویر را به تکان های الکتریکی تبدیل می کنند که از طریق عصب بینایی به مغز می روند و در آنجا رمزگشایی شده باعث بینایی می شوند. عنبیه اندازه مردمک را تغییر داده، مقدار نوری را که به شبکیه می رسد کنترل می کند. بینایی از طریق شکل، رنگ، اندازه، حرکت و فاصله اشیاء دریافت می شود. بینایی بیش از دیگر حواس اطلاعات دقیق و گسترده از محیط بدست می آورد.
اطلاعات جمع آوری شده توسط یک شخص نابینا در فضای باز محدود به دایره ای به شعاع بیست تا یک صد پا می شود. با داشتن بینایی، همین شخص می توانست ستاره ها را ببیند. فرد نابینای با استعداد در منطقه ای که برای او آشناست میانگین حداکثر سرعتش محدود به دو یا سه مایل ساعت می شود.
چشم ها برای انسان وظیفه های بسیار زیادی انجام می دهند، این توانایی ها به او امکان می دهند تا:
1- غذاها، دوستان، و وضعیت جسمی بسیاری از مواد را از یک فاصله تشخیص دهد.
2- در هر مکان قابل تصور حرکت کند و از موانع دوری جوید.
3- در ساختن ابزار، آراستن خود و دیگران، ارزیابی تظاهرات خارجی و جمع آوری اطلاعات نسبت به حالات عاطفی دیگران کمک کند.
چشم ها معمولا به عنوان وسیله اصلی جمع آوری اطلاعات مورد توجه قرار می گیرد. با این حال با توجه به اهمیت نقش آنها به عنوان « جمع آوری کننده های اطلاعات » نباید فایده و کارآیی آنها را به عنوان حاملین اطلاعات نادیده گرفت. به عنوان مثال، یک نگاه می تواند نقش تنبیه کننده، تشویق کننده و یا حالت غلبه و تسلط داشته باشد. اندازه مردمک چشم می تواند معرف علاقه و یا بی رغبتی باشد (تی هال، ادوارد، 1385، ص 85).
بینایی به عنوان عاملی هم نشست ( ترکیب کننده )
انسان از طریق مشاهده یاد می گیرد و آنچه یاد می گیرد بر آنچه می بیند تأثیر می گذارد. این توانایی سازگاری زیادی در انسان ایجاد کرده و او را قادر می کند از دریافت ها و تجربیات خود در گذشته بهره برداری کند. اگر حاصل مشاهده در انسان موجب یادگیری نشود، بهر حال برای بهره برداری از محیط اطراف، همیشه مؤثر بوده و بشر در غیر این صورت در مقابل موجوداتی که قدرت بهره وری از محیط اطراف را دارند بی دفاع می ماند. توانایی انسان در تشخیص میزان بهره وری از محیط اطراف نشان می دهد که انسان ادراک خود را در نتیجه یادگیری تغییر می دهد. انسان در حرکت خود در فضا، برای تثبیت جهان دیداری خود وابسته به پیام های در یافت شده از طریق بدنش می باشد. بدون چنین پس خورند بدنی بسیاری از افراد تماس خود را با واقعیت از دست داده و دچار توهم می شوند. اهمیت احساس در حرکت به عنوان عامل تصحیح کننده عملکرد بینایی به صورت تجربه ای در یک زمان بعدها توسط آدلبرت ایمز (Adelbert Ames) فقید و سایر روانشناسان تعاملی به نمایش گذارده شد. در یک اتاق به شکل نا منظم که به نظر چها رگوش می آمد، به چند نفر تکه چوبی داده شد و به آنها گفته شد تا چوب را به نقطه ای در کنار پنجره بزنند. در تلاش های اولیه مطلقا علامت را گم می کردند. به تدریج که آموختند هدف گیریهایشان را تصحیح کنند و توانستند با نوک چوب به هدف بزنند، اتاق را هم نه به صورت مکعب بلکه به شکل واقعی یعنی کج و معوج می دیدند. یک تفاوت و مثال شخصی تر این موضوع را می توان در مورد کوهی عنوان کرد که با یک بار صعود به آن، به هیچ وجه شبیه به آنچه در اول به نظر می رسید نخواهد بود (تی هال، ادوارد، 1385، صص 86-87).
زبان شناسان اغلب ادعا می کنند که به هنگام تجزیه و تحلیل و ثبت دقیق و هماهنگ جزئیات صدای افراد، اغلب نشان دادن تمایز بین صداهای بعضی از افراد بسیار مشکل می شود. برای مسافرانی که در ساحل یک کشور خارجی پیاده می شوند، تجربه ای معمولی است وقتی در می یابند زبان آنانی را که در کشور خود یاد گرفته اند، نمی توانند بفهمند. صدای مردم آن کشور هیچ شباهتی به صدای معلم آنها ندارد! و این موضوع می تواند باعث تشویش خاطر آنها شود. هر کسی که خودش را در بین افرادی که به زبان کاملا نا آشنای دیگری صحبت می کند، ببیند، به خوبی می داند که در ابتدا تنها صداهای گنگ و غیر مجزا و غیر قابل تشخیص به گوش او می رسد و تنها بعد از مدت زمان معین اولین خطوط اصلی خام شروع به ظاهر شدن می کنند. و زمانی که زبان بیگانه به خوبی یاد گرفته شد، قدرت تفسیر گسترده ای از وقایع و پیشامدها برای شخص ایجاد می شود و بسیاری از سخنان که قبلا نا مفهوم بودند اکنون قابل فهم می شوند.
قبول این نطریه که صحبت و درک سخنان یک فرایند ترکیبی است، سهل تر از قبول این عقیده است که بینایی یک حس ترکیب کننده است، چرا که آگاهی ما از عملکرد یک دید فعال بسیار کمتر از نقش صحبت کردن فعال می باشد. هیچ کس در مورد اینکه چگونه بایستی « ببیند » نمی اندیشد. بنابراین اگر این نظریه را قبول کنیم، بسیاری از پدیده ها بیشتر از آنچه در لوای یک اندیشه قدیمی ممکن بود، تشریح پذیر شوند؛ تصور گسترده تری از یک « واقعیت » پایدار و یکسان بر روی یک سیستم بینایی دریافت کننده پذیرا ثبت می شود، به طوری که آنچه مشاهده می گردد، برای تمام افراد یکسان بوده و بنابراین می تواند به عنوان یک نقطه مرجع جهانی مورد استفاده قرار گیرد.
تصور اینکه در جهان هیچ در نفری را نمی توان یافت که به هنگام استفاده فعال از چشمهایشان در شرایط عادی دارای قدرت دید دقیقا برابری باشند، برای برخی از افراد تکان دهنده و حیرت آور می نماید. چرا که این موضوع بیانگر این حقیقت است که تمام افراد به یک صورت با جهان اطراف خود ارتباط بر قرار نمی کنند. اما به هر حال بدون تشخیص این تفاوت ها، فرایند انتقال از یک جهان ادراکی به جهان ادراکی دیگر امکانپذیر نیست. مسلما فاصله بین جهان های ادراکی دارای فرهنگ های یکسان مسلما بسیار کمتر از فاصله بین جهان های ادراکی دو فرد دارای فرهنگ های متفاوت است، اما با تمام این ها، این فاصله اندک هم مشکل ایجاد می کند.
افراد اعم از مرد یا زن معمولا یاد می گیرند تا چشم هایشان را به صورت های کاملا متفاوتی به کار بگیرند. گواه بارز این مدعا این است که افرادی که در فرهنگ های مختلف بار می آیند و رشد می کنند، در جهان های ادراکی و حسی کاملا متفاوتی زندگی می کنند و این موضوع را می توان با توجه به شیوه جهت گیری آنها در فضا، و چگونگی حرکت آنها از یک مکان به مکان دیگر دریافت (تی هال، ادوارد، 1385، صص89-90).
رفتار چشم
مطالعه رفتار چشم افراد تناقضات جالب توجهی را بین دو فرهنگ آشکار می سازد. انگلیسی ها که در آمریکا به سر می برند نه تنها زمانی که می خواهند تنها باشند دچار مشکل می شوند بلکه در روابط خود با افراد هم مسائلی دارند. آنها هیچ گاه با اطمینان نمی دانند که نحوه گوش دادن یک آمریکایی به چه ترتیب است. از طرف دیگر ما هم نمی دانیم که یک انگلیسی چگونه ما را درک می کند بسیاری از این ابهامات در روابط افراد ناشی از تفاوت در نحوه استفاده از چشم هاست. به فرد انگلیسی آموزش داده می شود تا در صورت داشتن وظیفه ای و نبودن مانعی در بین، نشانه ای از ادب و نزاکت است که با دقت خاص به صحبت دیگران گوش کند. برای نشان دادن اینکه صحبت ها را درک می کند، نه سر خود را تکان می دهد و نه سر و صدایی می کند. برای اینکه به شما بفهماند به حرف هایتان گوش می داده، چشم هایش را بر هم می زند. از طرف دیگر به آمریکایی ها آموزش داده می شود هیچ گاه به کسی خیره نشوند و ما موقعی مستقیما و به طور ثابت به چشمهای شخص دیگر نگاه می کنیم که می خواهیم مطمئن شویم که در او نفوذ کرده ایم. نگاه آمریکایی به هم صحبت خود بعضا از یک چشم به چشم دیگر او تغییر مکان می دهد و حتی ممکن است برای مدتی دید وی به کلی از روی صورت او به جای دیگری متوجه شود. رفتار خاص دیگر انگلیسی ها به هنگام گوش دادن به صحبت دیگران این است که در فاصله اجتماعی چشمها همواره ثابت و بدون تحرک باقی می مانند، به طوریکه به هر چشمی که نگاه شود ظاهر نگاه کاملا متوجه شماست ( تی هال، ادوارد، 1385، ص 92).
مسئله اصلی در درک دیداری آن چیزی است که مردم می بینند نه انتقال محرک شبکیه (یعنی تصویر روی شبکیه). این نشان می دهد که تفاوت های فردی مشخص روی ادراک تصویری تأثیر دارند. همچنین عوامل دیگری به عنوان مثال شخصیت، سبک های شناختی، جنس، شغل، سن، ارزش ها، نگرش ها، انگیزه ها و باورها وجود دارند که بر چگونگی درک ما از چیزها تأثیر دارند.
ما چیزها را آن گونه که هستند نمی بینیم بلکه آنطور که ما هستیم، می بینیم. دیدن امر ذهنی است، هر کدام از ما جهان را به طور متفاوت می بیند. همین طور دیدن امری فعال است، چشم ها و مغز ما جهانی را که می بینیم، می سازد
می توان گفت بینایی جزء حواسی است که در مدرنیته قوت گرفت. انسان مدرن نسبت به انسان های اولیه و جوامع بدوی بیشتر از حس بینایی خود استفاده می کند. در حالیکه انسان های اولیه از حواس دیگر مثل بویایی و لامسه برای پیدا کردن غذا یا رد پا استفاده می کردند. اما انسان مدرن بیشتر از دیدن بهره می گیرد مخصوصا در فضای محدود شهر افراد با چشم های خود ارتباط برقرار می کنند و اطلاعات جمع آوری می کنند. با اینکه این دیدن از عمق کمتری بر خوردار است حتی ممکن است افراد به چیزهای بسیاری نگاه کند ولی معنای واقعی آن را دریافت نکند. فضای دیداری انسان ها بسیار گسترده و متنوع است. بیلبردها ، پوسترها، ساختمان ها،عکس ها، فیلم ، نقاشی و... همه حس بینایی را به کار می گیرند. حتی آنچه که افراد می بینند و برای آنها جنبه عینیت دارد سبک زندگی را تشکیل می دهد.
اهمیت حس بینایی را می توان در سطح زبانی هم بررسی کرد. در طول روز بارها از ضرب المثل ها، کنایات و اصطلاحاتی که کلماتی مانند چشم، دیدن و نگاه کردن درآن ها وجود دارد استفاده می کنیم. ضرب المثل هایی مانند نگاه چپ کردن، نگاه خود را دزدیدن، چشم تو چشم شدن، چشم تنگ، ببینیم و تعریف کنیم و...
به هر حال چشم ها وسیله و ابزار مهمی برای مردم شناس در جمع آوری اطلاعات، ارزیابی آنها، تفسیر و حتی نشان دادن و بیان اطلاعات هستند.
منابع
- تی هال، ادوارد، 1385، بعد پنهان، ترجمه دکتر منوچهر طبیبیان، انتشارات دانشگاه تهران
- برجر، جان، 1380، درباره نگریستن، ترجمه فیروزه مهاجر، انتشارات آگه
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
مدیر وبلاگ
بـــــــــــــــــــــــردبــــــار
نویسندگان وبلاگ
زمـــــــانـــــی
رفــــــــــیعـی
اســــــکندری