اقتصاد جام جهانی فوتبال
با نگاهی ویژه به آفریقای جنوبی
جام جهانی فوتبال شروع شده و این روزها بازار درآوردن شمارههای مخصوص و ویژهنامه به مناسبت این بازیها حسابی داغ است.
از آنجا که ما، برخلاف میل قلبیمان، نمیتوانیم همچون روزنامههای ورزشی در این جا به معرفی تیمهای شرکتکننده و چاپ عکسهای ریز و درشت از ژستهای متنوع فوتبالیستهای محبوبمان بپردازیم، یا در لابهلای گزارشهای مثلا مبتنی بر واقعیات هرطور بلدیم از تیمهای مورد علاقهمان دفاع کنیم، سعی کردهایم به فراخور ماهیت صفحه اندیشه اقتصاد، از زاویه کار خود نگاهی به این رویداد مهم داشته باشیم؛ تا یک وقت کسی فکر نکند ما فوتبال نمیبینیم یا خدای نکرده، به جز تصمیمات پولی از مابقی آنچه در این جهان پهناور میگذرد، بیخبریم. اکنون حاصل این تلاش در برابر شماست: نگاهی به حواشی اقتصادی جام جهانی. ابتدا مرور مختصری خواهیم داشت بر برخی ملاحظات اقتصادی مهم چند دوره اخیر این جام و سپس با نگاه ریزبینتری به سراغ آفریقای جنوبی خواهیم رفت.
آمریکای شمالی: 1994
جام 1994 آمریکا را میتوان به نوعی سرآغاز جامهای جهانی مدرن دانست که همزمان در چندین شهر بزرگ و با حجم تبلیغات زیاد و پوشش رسانهای گسترده برگزار میشد. تنها شهر لسآنجلس، که میزبان بازی فینال هم بود، در فاصله چند ماهه قبل و بعد از برگزاری این مسابقات رقمی در حدود 623 میلیون دلار- به شکل مستقیم و غیرمستقیم- از محل برگزاری این جام عایدی داشت. در کالیفرنیا به طور کل بیش از 1700 فرصت شغلی پاره وقت ایجاد شد و نیویورک و سان فرانسیسکو و بوستون بر روی هم بیش از یک میلیارد دلار درآمد کسب کردند. آمارها میگویند در سال 94 مصرف اغذیه و نوشیدنیها و همینطور اشغال هتلها در آمریکا نسبت به سال قبل از آن 15درصد رشد داشته است. درحالی که باید درنظر گرفت اکثر هتلها و رستورانهای معروف این کشور به صورت شرکتی و زنجیرهای فعالیت میکنند و این به معنای آن است که درآمد چنین افزایش فروشهایی در تمام مجموعه پخش میشود و در سالهای بعد خود را به شکل انجام سرمایهگذاریهای جدید و ایجاد شعب تازه در نقاط مختلف جهان نشان میدهد.
علاوه بر اینها، جام 1994 مزایای غیرمستقیم بسیاری نیز برای اقتصاد آمریکا به همراه داشت. لیگ فوتبال این کشور به خاطر همین مسابقات ایجاد شد و جان گرفت و سپس خود تبدیل به منبع درآمدزایی دائمی گشت. درآمد فروش بلیت، جذب اسپانسرهای جدید از دیگر کشورهای دنیا، تبلیغات، فروش تجهیزات تازه ورزشی، رونق و رشد فزایندهای که در سالهای پس از جام جهانی در فوتبال این کشور شاهد بودهایم، همگی بیشک بدون برگزاری این تورنمنت ممکن نمیشدند.
آسیا: 2002
در جام جهانی 2002 چندین امکان سودآوری دیگر که تا پیش از آن دست نخورده باقی مانده بود، برای اولین بار به خدمت گرفته شد. این اولین بار بود که جام در قارهای که به طور سنتی چندان فوتبال خیز نیست و آن هم به صورت مشترک میان دو کشور، برگزار میشد. مجموع شمار توریستها و ارقام فروش بلیت این رقابتها هنوز هم رکوردی در میان تمام مسابقات بزرگ ورزشی به حساب میآید. فیفا به هریک از دو کشور ژاپن و کره جنوبی 110 میلیون دلار کمک مالی اعطا کرد و ژاپن هم با تجربه عظمت جام 98 فرانسه و برای آنکه در رقابت با کره جنوبی بر سر کسب پرستیژ بینالمللی عقب نماند، تنها برای همین مسابقات ده استادیوم پیشرفته را از اساس بنا کرد.
جام 2002 البته سویه تاریکی نیز به زعم برخی از مفسران داشت. این اولین بار بود که دو کشور هریک بهاندازه یک میزبان کامل برای جام تدارک میدیدند (تدارکاتی که مستلزم هزینههای هنگفت بود) درحالی که هر یک تنها نیمی از تماشاگران و توجه رسانهای و تبلیغاتی را به خود جلب میکردند. به اعتقاد برخی، همین امر باعث شد این جام آن طور که میزبانهایش انتظار داشتند، برای آنها توام با برکت و رونق اقتصادی نباشد. مطالعاتی که پس از جام انجام شد، نشان میداد کره جنوبی به نسبت عملکرد بهتری از ژاپن در استفاده از این فرصت داشته است. هم تاثیر اقتصادی این مسابقات بر اقتصادش بیشتر بوده و هم کارآیی بیشتری در استفاده از تشکیلات جدیدالتاسیس پس از پایان جام از خود نشان داده است. در پایان این رقابتها از ده استادیوم تازه تاسیس ژاپن هشتتای آنها تقریبا بلا استفاده ماند که این به معنای هدر رفتن سرمایهگذاریهای کلان انجام شده برای ایجاد آنها است.
اروپا: 2006
موفقیت جام 2006 را چیزی در اندازههای مسابقات تاریخی 1994 آمریکا برآورد کردهاند. پس از پایان مسابقات دولت آلمان گزارش داد که درآمد این کشور طی یک ماه برگزاری مسابقات تنها از محل توریسم به بیش از 400 میلیون دلار بالغ شده است. طبق گزارش دیگری این تورنمنت 50هزار فرصت شغلی تازه در آلمان ایجاد کرد و آثار جانبی حاصل از آن در تمام بدنه اقتصاد این کشور منتشر شد. رستورانها و کافههای آلمان در تمام طول ساعات روز مملو از مشتری بودند و شمار مسافران به این کشور حتی 15 میلیون از رقم پیشبینی شده نیز فراتر رفت.
این جام باعث بالا رفتن اهمیت بوندس لیگا هم شد و درآمدهای پخش تلویزیونی و جذب اسپانسر را برای فوتبال آلمان بالاتر برد. جام 2006 طبق گزارشهای رسمی در حدود 430 میلیون یورو مخارج عملیاتی (به جز هزینههای زیرساختی) و در مقابل 135 میلیون یورو سود خالص به همراه داشته است.
درآمد بلیت فروشی این مسابقات، که تا آن زمان به طور کامل در اختیار کشور میزبان بود، به قدری بالا رفت که فیفا در سال 2007 تصمیم گرفت از این پس (از جام 2010) خودش راسا مسوولیت توزیع و فروش بلیتها را بر عهده بگیرد و برای این منظور شرکتی نیز تاسیس کرده است.
آفریقای جنوبی: 2010
اما جان کلام! جام جهانی 2010 آفریقایجنوبی در 101 سالی که از تاسیس فیفا میگذرد، این نخستین باری است که جام جهانی و اساسا مسابقاتی در این سطح، به قاره آفریقا میرود. هم فیفا و هم اهالی این قاره دلایل خودشان را برای خوشحالی از این بابت دارند.
فیفا، اگر که خوب به ساختار و تشکیلات آن دقت کنیم، در زمینه جذب مشتری و درآمد درست مثل یک بنگاه یا شرکت بازرگانی عمل میکند. مثل هر شرکتی فیفا هم به دنبال افزایش شمار مشتریان و عایدی خویش است. افزایش مشتریان فیفا به شکل افزایش شمار هواداران فوتبال یا کسانی که به طور جدی این رشته را پیگیری میکنند، محقق میشود. به همین دلیل هم هست که در سالهای اخیر مسوولان فیفا به برگزاری مسابقات شان در مناطقی غیر از اروپا و آمریکای لاتین علاقه بیشتری نشان دادهاند. این تدبیر برای آنها همانند نوعی استراتژی توسعه کسب و کار است. با بردن فوتبال به مناطقی که این ورزش به طور سنتی در آنها هواخواه کمتری دارد، شمار مشتریان بالاتر میرود.
دلایل خوشحالی آفریقاییها کمی روشنتر است. درباره مزایای اقتصادی این جام پیشتر توضیح مختصری دادیم. این جام فرصت خوبی است برای ایجاد فرصتهای شغلی تازه (دائمی و موقت)، ایجاد روابط تجاری جدید، جذب سرمایهگذاری خارجی، رشد توریسم و البته ترمیم و بازسازی شهرها یا تسریع در روند رشد و توسعه یک شهر یا منطقه خاص. بهعلاوه، زیربناهای ورزشی و تشکیلاتی که برای این تورنمنت ایجاد میشوند، اصلا پیشرفت ناچیزی برای کشوری مثل آفریقای جنوبی به حساب نمیآیند و حتی نوعی سرمایهگذاری بلندمدت در نیروی جوان این کشور قلمداد میگردند. در کنار اینها مزایای غیرمستقیمی هم وجود دارد: تقویت هویت ملی و وطن پرستی آفریقاییها، تبلیغ برای نظام سیاسی حاکم و همچنین نمایش پیشرفتهای به دست آمده در این کشور به مردم جهان؛ درست نظیر فرصتی که در المپیک پکن به چین داده شد.
تا آنجا که از محتوای بروشورها و تبلیغات این بازیها برمیآید، نه فقط آفریقای جنوبی بلکه تمامی اهالی قاره از برگزاری این مسابقات در سرزمین شان به وجد آمدهاند. شعار رسمی این مسابقات: «حالا وقتشه!»، نشانی است از همین باور که آفریقاییها این جام را فرصتی میدانند برای ابراز وجود، در قرنی که قرار است قرن پیشرفت و هرچه غنیتر شدن این قاره باشد. مسوولان برگزاری چند محور عمده را برای تلاشهایشان طی مدت آمادهسازی و برگزاری این رقابتها برشمردهاند:
- تسریع رشد اقتصادی آفریقا به کمک جام
- سرمایهگذاری در زیرساختها
- سرمایهگذاری در بهبود ارائه خدمات
- و از همه مهمتر، سرمایهگذاری در جوانان و مردم این قاره.
شاید تصور شود که به کار بردن واژه «قاره» برای توصیف وسعت انتشار آثار مثبت این جام در حالی که فقط یک کشور میزبان آن است، کمی اغراقآمیز باشد. اما آنچه حداقل در روند کارها تا به اینجا مشاهده میشود، حقیقتا نشان از وجود شور و شوقی به وسعت یک قاره دارد.
بسیاری از کشورها مثل آنگولا، بوستوانا، نامیبیا، زامبیا و زیمباوه از این فرصت استفاده کردهاند تا شبکههای ارتباطی و حمل و نقل خود را بهبود بخشند. پروژههای مشترک راهسازی تحت عنوان TFCA با آفریقای جنوبی را به اجرا گذاشتهاند و جادههایی ساختهاند که قرار است با گذر از تمام این کشورها و وصل کردن آنها به یکدیگر جذابیتهای گردشگری بدیع آفریقا را بیشتر بر توریستها آشکار کند. به عنوان یک نمونه دیگر، موزامبیک کشور همسایه آفریقای جنوبی 51 میلیون دلار صرف بازسازی خطآهن ارتباطیاش با این کشور کرده و 600میلیون دلار هم در ساخت هتلها و کازینوها و تفریحگاههای جدید هزینه نموده است. شبکههای ارتباطی، کابلهای مخابراتی و سیستمهای امنیتی بخش دیگری از این همکاریها است.
آفریقای جنوبی برای خود هدفگذاری کرده که با محرک اقتصادی جام جهانی از سال 2010 رشد اقتصادیاش را به بالای 6درصد برساند و سرمایهگذاریهای متنوعی نیز برای این منظور انجام داده است.
همان طور که اشاره کردیم، تنوع برنامهریزیها و بلندپروازیهای آفریقا برای این بازیها بسیار بیشتر از آن است که در این مقاله مختصر ذکر تمام آنها ممکن باشد. مثلا در بخش سرمایهگذاریهای زیرساختی این کشور در حمل و نقل زمینی و هوایی، سیستمهای هوشمند اطلاعاتی، سیستمهای مدیریت تقاضای منطقه ای، تکنولوژیهای ارتباطی و مخابراتی، نیروگاههای برق و بسیاری امور دیگر سرمایهگذاریهای خوبی انجام داده است. در بخش خدمات توجه ویژهای که به بخش گردشگری شده حقیقتا تحسینبرانگیز است و برای دیدن حجم خیرهکننده کاری که در این بخش انجام شده تنها کافی است جستوجوی سادهای در اینترنت انجام دهید. همچنین است وضعیت امنیت و خدمات بهداشتی و رفاهی. در زمینه سرمایهگذاری برای جوانها و مردم، شعار آفریقای جنوبی در این مسابقات «ورزش برای توسعه!» است و استادیومهای مدرن ساخته شده، خدمات جذب داوطلبین، جشنوارههای مختلفی که از مدتها پیش از شروع بازیها در شهرهای مختلف برگزار شدهاند، همگی نشان از عزم موجود در این زمینه دارند.
تا اینجا همه از امیدواریها گفتیم. اما تمام اقتصاددانها هم به این اندازه خوشحال و هیجانزده نیستند. عده زیادی معتقدند که برگزاری چنین مسابقاتی در کشورهای در حال توسعه که فاقد امکانات زیربنایی و تاسیسات ورزشی استاندارد هستند، مستلزم صرف هزینههای سرمایهگذاری ثابت عظیم و سرسامآور است که با توجه به رقم مجموع درآمد حاصل از این رقابتها توجیه اقتصادی ندارد. برخی حتی تا آنجا پیش رفتهاند که برگزاری چنین مسابقاتی را برای کشورهای فقیر یک سرمایهگذاری خطرناک و منحوس بدانند. برای مثال یکی از تحقیقات مشهورتری که توسط دو تن از اقتصاددانان دانشگاه پرتوریا در آفریقای جنوبی برای همین بازیها انجام شده، با این جمع بندی به پایان میرسد که «مزایای جام جهانی 2010 برای آفریقای جنوبی، حداقل در کوتاهمدت، ناچیز است.»
آنها با تهیه جدولی که در شکل میبینید، بر این عقیدهاند که آثار کلی جام جهانی برای آفریقای جنوبی نامعین است. اما اگر از چشمانداز اقتصادی محض به موضوع بنگریم، نمیتوانیم به هیچگونه افزایش چشمگیری در GDP واقعی امیدوار باشیم. همچنین میگویند هرچند اشتغال در کوتاهمدت ممکن است با جهشی مقطعی روبهرو شود، اما با از میان رفتن زمینههای تقاضا در بلند مدت نمیتوان امید ویژهای به بهبود شرایط بازار کار داشت. آنها تنها راه موفق بودن جام جهانی را استقبال بیش از تصور تماشاگران از بازیها و جذب سرمایهگذاریهای بلندمدت خارجی میدانند. همچنین اشاره میکنند که تقویت روحیه و احساس هویت آفریقاییها هم شاید در بلندمدت بتواند کمکی به حال اقتصاد این کشور باشد.
اکنون باید به انتظار بنشینیم و ببینیم بعد از اتمام این بازیها سرانجام خوش بینیهای برگزارکنندگان به حقیقت میپیوندد یا بدبینیهای اقتصاددانان، که توفیق این جام برای آفریقای جنوبی را در نهایت در حد توفیق جام 2002 برای ژاپن برآورد کردهاند. در این میان برای مایی که نه میزبان مسابقاتیم تا پولی از بابت آن به جیبمان برود و نه کشورمان در کوران رقابتها حضور دارد تا حرص و جوش شکستهایش را بخوریم، چیزی که بیش از همه اهمیت دارد، این است که با ظرف تخمه جلوی تلویزیون بنشینیم و چشم بدوزیم به زمین سبز تا ببینیم بالاخره ایتالیا موفق به دفاع از عنوان قهرمانیاش میشود یا (زبانم لال) خیر!
مدیر وبلاگ
بـــــــــــــــــــــــردبــــــار
نویسندگان وبلاگ
زمـــــــانـــــی
رفــــــــــیعـی
اســــــکندری