کتاب خوبی نیست و توصیهش نمیکنم و خودم هم اگر مجبور نبودم وسطش ولش میکردم ازبس که انتزاعی بود و شعاروار و پر از غرغرِبیراهکار و کلیگویی و شاعرانگی.
اما یکجاش امیدزا بود:
این امر مخصوص به انقلاب اسلامی نیست بلکه وضعی است که تمامی انقلابهای مهم تاریخ بشر با آن روبرو بودهاند.
رای مثال، اگرچه ظهور مسیحیت پایه های نظام اجتماعی، سیاسی روم قدیم و تمدن و فرهنگ شرکآلود آنرا بهلرزهدرآوردند اما چیزی حدود سیصدسال طول کشید تا انسان غربی تابع ادب مسیحی شود و با بهرسمیت شناختن تفکر و فرهنگ ویژه آن بنیاد تمدن عصر مسیحیت را استوار سازد و یا از اروپای پس از رنسانس برای ظهور تمامعیار فرهنگ ویژه خود و ایجاد تمدنی براساس اندیشه اومانیستی و اخلاق لیبرالیستی حدود دویست سال صبوری کرد. در تاریخ خودمان هم نمونههایی از این واقعه را شاهد بودهایم. در خیزش مشروطیت نیز نمونهای از این ماجرا را میتوان سراغ گرفت. اگرچه این خیزش خواسته یا ناخواسته متکی بر فرهنگ غربی بود اما پس از هشتاد سال موجب شد تا مردم ایران مودب به ادبی شود که ریشه در فرهنگ و تفکر اروپای قرن نوزده داشت.
انقلاب اسلامی تعرضی جدی به مبانی نظری غربی داشت و تعریفی نو از عالم و آدم میداد اما در سالهای اولیه پس از پیروزی در هالهای از اجمال ماند تا شاید مجال خروج از آن وضع را بیابد.
استراتژی انتظار/اسماعیل شفیعی سروستانی/موعود
مدیر وبلاگ
بـــــــــــــــــــــــردبــــــار
نویسندگان وبلاگ
زمـــــــانـــــی
رفــــــــــیعـی
اســــــکندری